جمعه، بهمن ۳۰، ۱۳۸۳

.::السلام علیک یا اباعبدلله::.



اَشهَدُ اَنَّکَ قَد اَقَمتَ الصَّلاة

جمعه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۳

.::بالشی نرم از وجدان پاک::.

...سلام...این بار دومیه که دارم این متن رو مینویسم یه بار به خاطر یه اشتباه کوچولو همش و پاک کردم...احتمالا هم یه چیزایی رو جا میندازم به بزرگی خودتون ببخشید
...دهه فجر مبارک...ولی خداوکیلی برا نسلهای بعد چه قدر از انقلاب میمونه؟
...ش....ی از وجود ما عصبانی باش و از این عصبانیت بمیر
...برام دعا کنید خیلی بش احتیاج دارم
...تو مسابقه باعلی هم شرکت کردم ولی هنوز برندگانش اعلام نشه...خداکنه منم تو اونها باشم!
...یه سایت خوشکل که من با فلش اولش حال میکنم
یه خبر یواشکی(البته زیادم یواشکی نیست چون بعضی آبادانیها قبلا گفته بودن)میخوایم جشنواره وب آبادان برگزار کنیم...خبرهاش رو بعدن بتون میدم
...پیش بینی میشه امسال بیش از 3میلیون نفر در تعطیلات نوروزی به آبادان بیان(شما هم جزو اون 3میلیونین؟
...چند وقتیه (از تابستون فکر کنم!)جو گیم نت تو آبادان خیلیها رو گرفته...من که یه دونه سی دی بازی هم ندارم و به جز بازیهای ویندوز بازی دیگه ای رو دستگام نیست...چون معتقدم کامپیوتر مال بازی نیست....خلاصه یه روز بعد امتحان پاشدیم بابروبچ گیم نتیه کلاس رفتیم یکی از همین گیم نت ها...ولی خودمونیم...چه حالی میده بازی که تو خونه میتونی بکنی رو بری تو یه مغازه که بشش میگن گیم نت(زیاد جدی نگیرین!)بکنی بعد پولم بدی...حالا باز کافی نت کلی مزایا داره ولی گیم نت رو من که سودی سرشاری بجز سودی که صاحب گیم نت میبره برا بقیه ندیدم...خلاصه اینکه کامپیوتر مال بازی نیست!
...دیگه کلم کار نمیده...یادم رفت چیا نوشته بودم آخه بار اولین بار خیلی زیاد بود!
دوئل رو هم بلاخره دیدم...ولی به صورت حرام:دی...یعنی میگفتن از رو ی پرده جشنواره است ولی انصافا کیفیتش یک یک بود...خلاصه اینکه من هنوز موندم یعنی چه جوری 2-3میلیارد خرج این فیلم شده...ولی خوی تیکه های آبادانیش خیلی باحال بود...مخصوصا خداروکولت و بُلکُم...شاید بعضی کلماتش رو اهالی شهرهای دیگه درست متوجه نشن...ولی درکل فیلم خوبی بود(منتظر بودن من تاییدشون کنم!)...مسأله ای که داشت زیرنویس انگیلیسیش بود که بعضی وقتها واقعا ضعیف بود...مثلا وقتی میگفتن یا سید عباس،با ابولفضل همش رو ترجمه میکرد:oh God!!!البته خودمونیم آخه به خارجیها چه جوری بفهمونه که سیدعباس کیه یا اصلا چیه!؟؟
...به یه شعر حافظ اکتفا(!)می کنم
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد ازین روی من و آینه وصف جمال
که در آنجا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامرو گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها بزکاتم دادند
هاتف آنروز بمن مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم می ریزد
اجر صبریست کزان شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که زبند غم ایام نجاتم دادند