.::سیب بودن مسیر خوبی نیست::.
...سلام
----------
متأسفم...واقعا متأسفم...هم برای خودم...هم برای شمایی که...واقعا که...آخه به شما هم می گن...یعنی حتما باید اینجوری شه تا بیای و اینو بگی؟...اگه می دونیستم تو این همه سال زودتر این وضعیت رو پیش میاوردم...هرچند حالا هم که یکی از شماها گفت...اینقدر یخ و سرد هستیم که جوابی نتونین بشنوین...آره...هر کی سرش تو لاک خودشه...آه چه جالب فکر هم می کنین بهترین هستین؟...خدا رو هم شکر می کنین به خاطرش؟...ها ها...عمرامی دونی...حالا هم که نیستی هیچ حسی ندارم!...چون وقتی هستی هم نیستی...یا اینقدر دوری که...اصلا بهتر!...یکی کمتر!...حرص خوردن هم کمتر(این متن مخاطب خاص داشت)س
----------
خیلی بده که آدم بعضی چیزها رو زیادی بفهمه نه؟...چیزایی رو که نباید بشنوه، بشنوه...چیزایی که نباید ببینه، ببینه...حالا شایدم باید ببینه ولی نبینه بدتره...بدتر از همه این که همه چیز رو اینقدر دقیق تجزیه تحلیل کنی که خیلی چیزا رو بفهمی...که هم باید بگی...هم نمی تونی بگی...خیلی آزار دهنده است...می خوام یه چیزی بگم ولی هم می ترسم اینجا فیلتر شه...هم اینکه بعدا خودم پشیمون شم...ولی خوب این چیزی که می خواستم بگم...ترس از این که بعضیا نخونن وجود نداشت...ولی فیلتر...خوب اون موقع خودمم به اینجا دسترسی ندارم!...نه...نگو بگو گوربابای فیلتر...این فرق می کنه...البته بگم...نه غیراخلاقیه...نه سیاسی
----------
دیگه دوست دارم تنها باشم...امتحان کردم...خیلی بیشتر از اینکه با خیلی ها باشی از این زندگی به اصطلاح قشنگ لذت می بری
----------
قلبم توی سینه ام...نه نه...روی کل بدنم سنگینی می کنه...یکی بیاد درش بیاره
----------
هرچند که برام مهم نیست کسایی که هیچ حسی نسبت بهشون ندارم از من متنفر باشن...ولی...می خوام دلیل تنفرشون رو بدونم...خوب...تویی که منو می شناسی...و از من خوشت نمیاد...بگو چرا...فقط دلیل رو بگو...مطمئن باش زیاد فرقی به حالم نمی کنه...صبر کن بابا...تو مگه می دونی من چه حسی نسبت به تو دارم؟...پس هر کی هستی...اگه از من خوشت نمیاد...بنویس چرا...اگه هم نمی خوای اینجا بگی...میل کن...یا آف لاین بذار...آدرس رو هم اگه خواستی توی قسمت کنتاکت هست...باشه آدم خوب؟
----------
چند روزیه صبحونه و ناهارم یکی شده...هیچ تابستونی به اندازه ی تابستون امسال نخوابیدم...هرچند حداقل تا یک و حداکثر تا سه(البته دیشب تا 4) صبح شب ها بیدارم...من از وقتی هوا گرم شد و کولرها رو روشن کردیم...کولر اتاقم رو به جز دو شب که مهمون داشتیم و اونا موندن و کولر زدن...شاید سرجمع 2-3ساعت هم روشن نکردم...با گرما بیشتر حال می کنم تا سرما...عرق ریختن تو گرما رو به سرما ترجیح می دم
----------
یادم نمی ره وقتی گفت...من فکر می کنم وقتی همه از هم جداشیم...کسی که زود همه رو فراموش می کنه تویی...منم با با یه لبخند رفتم...آره عزیز...اشتباه نکردی...خیلی راحت می تونم افراد رو فراموش کنم...هرچند ممکنه اگه یه روز ببینمشون خوشحال بشم...هرچند تصنعی!!!...خیلی خوب یاد گرفتم دل نبستن رو...به فراموش کردن کسایی که...س
----------
کاغذ دیواری هایی که توی پست قبلی معرفی کردم به اضافه ی کاغذ دیواری صلوات رو توی دوتا مسابقه دربازه ی پیامبر شرکت دادم...یکی اینه یکی دیگه شم این
----------
هاگانا...اول اینجا رو بخونید...بعد هم به سایتش یه سری بزنید
----------
متأسفم...واقعا متأسفم...هم برای خودم...هم برای شمایی که...واقعا که...آخه به شما هم می گن...یعنی حتما باید اینجوری شه تا بیای و اینو بگی؟...اگه می دونیستم تو این همه سال زودتر این وضعیت رو پیش میاوردم...هرچند حالا هم که یکی از شماها گفت...اینقدر یخ و سرد هستیم که جوابی نتونین بشنوین...آره...هر کی سرش تو لاک خودشه...آه چه جالب فکر هم می کنین بهترین هستین؟...خدا رو هم شکر می کنین به خاطرش؟...ها ها...عمرامی دونی...حالا هم که نیستی هیچ حسی ندارم!...چون وقتی هستی هم نیستی...یا اینقدر دوری که...اصلا بهتر!...یکی کمتر!...حرص خوردن هم کمتر(این متن مخاطب خاص داشت)س
----------
خیلی بده که آدم بعضی چیزها رو زیادی بفهمه نه؟...چیزایی رو که نباید بشنوه، بشنوه...چیزایی که نباید ببینه، ببینه...حالا شایدم باید ببینه ولی نبینه بدتره...بدتر از همه این که همه چیز رو اینقدر دقیق تجزیه تحلیل کنی که خیلی چیزا رو بفهمی...که هم باید بگی...هم نمی تونی بگی...خیلی آزار دهنده است...می خوام یه چیزی بگم ولی هم می ترسم اینجا فیلتر شه...هم اینکه بعدا خودم پشیمون شم...ولی خوب این چیزی که می خواستم بگم...ترس از این که بعضیا نخونن وجود نداشت...ولی فیلتر...خوب اون موقع خودمم به اینجا دسترسی ندارم!...نه...نگو بگو گوربابای فیلتر...این فرق می کنه...البته بگم...نه غیراخلاقیه...نه سیاسی
----------
دیگه دوست دارم تنها باشم...امتحان کردم...خیلی بیشتر از اینکه با خیلی ها باشی از این زندگی به اصطلاح قشنگ لذت می بری
----------
قلبم توی سینه ام...نه نه...روی کل بدنم سنگینی می کنه...یکی بیاد درش بیاره
----------
هرچند که برام مهم نیست کسایی که هیچ حسی نسبت بهشون ندارم از من متنفر باشن...ولی...می خوام دلیل تنفرشون رو بدونم...خوب...تویی که منو می شناسی...و از من خوشت نمیاد...بگو چرا...فقط دلیل رو بگو...مطمئن باش زیاد فرقی به حالم نمی کنه...صبر کن بابا...تو مگه می دونی من چه حسی نسبت به تو دارم؟...پس هر کی هستی...اگه از من خوشت نمیاد...بنویس چرا...اگه هم نمی خوای اینجا بگی...میل کن...یا آف لاین بذار...آدرس رو هم اگه خواستی توی قسمت کنتاکت هست...باشه آدم خوب؟
----------
چند روزیه صبحونه و ناهارم یکی شده...هیچ تابستونی به اندازه ی تابستون امسال نخوابیدم...هرچند حداقل تا یک و حداکثر تا سه(البته دیشب تا 4) صبح شب ها بیدارم...من از وقتی هوا گرم شد و کولرها رو روشن کردیم...کولر اتاقم رو به جز دو شب که مهمون داشتیم و اونا موندن و کولر زدن...شاید سرجمع 2-3ساعت هم روشن نکردم...با گرما بیشتر حال می کنم تا سرما...عرق ریختن تو گرما رو به سرما ترجیح می دم
----------
یادم نمی ره وقتی گفت...من فکر می کنم وقتی همه از هم جداشیم...کسی که زود همه رو فراموش می کنه تویی...منم با با یه لبخند رفتم...آره عزیز...اشتباه نکردی...خیلی راحت می تونم افراد رو فراموش کنم...هرچند ممکنه اگه یه روز ببینمشون خوشحال بشم...هرچند تصنعی!!!...خیلی خوب یاد گرفتم دل نبستن رو...به فراموش کردن کسایی که...س
----------
کاغذ دیواری هایی که توی پست قبلی معرفی کردم به اضافه ی کاغذ دیواری صلوات رو توی دوتا مسابقه دربازه ی پیامبر شرکت دادم...یکی اینه یکی دیگه شم این
----------
هاگانا...اول اینجا رو بخونید...بعد هم به سایتش یه سری بزنید