.::یک بوس کوچولو::.
...سلام
امروز...5دی...سالگرد زلزله ی بم
هبچ وقت یادم نمی ره...تک تک لحظه ها...قدم به قدم...اردیبهشت81...واسه یه مسابقاتی رفته بودیم کرمان...یه روز هم رفتیم بم...یادم نمی ره قیافه های بچه هایی رو که جلوی ارگ بم برای استقبال از ما اومده بودن...یادم نمی ره قیافه ی پیرمردی رو که داشت توی ارگ خشت درست می کرد و خشت به خشت اونجا رو عوض می کرد...یادم نمی ره اون قیافه های توی مسجدجامع بم رو...چند توریست هم بودن...یعنی اون ها هم بعد از شنیدن خبر زلزله ی بم اینجوری فکر کردن؟
----------
قراره چند وقتی دیگه فکر نکنم(بگو مگه تا الان فکر هم می کردی؟)...س
----------
نمی خوام کلمه ای ملکه ی ذهنم باشه...س
----------
سرت رو بیار نزدیک...بیار بذار روی سینه ام...چی می شنوی؟
----------
داستان آخر کتاب "یک دختر جلف" رو متوجه نشدم چی به چی شد...اگه کسی خونده بگه چون خیلی تو کف موندم این آخری چی شد
----------
می گفت ارسلان یادته؟ گفتم نه گفت بابا دبستان همکلاس بودیم گفتم آها آره گفت دارن برمی گردن گفتم مگه کجا بودن؟ گفت چند سالی شیراز بودن الانم دارن میان همین خونه ی سرنبش کوچه ی خودمون گفتم خوب به سلامتی
بعد یه مدت من من(با کسره بخونید) کردن گفت یادمه یه خواهر کوچیکتر داشت اون موقع خوشکل بود حالا یعنی چی شده
من:برو بابا لامصب تا کجاش رو فکر کردی تو خجالت بکش، تو چه تو کفی؛ بابا بی خیال:O :O :))
----------
می دونی اسم آهنگ تیتراژ برنامه ی "هزار راه نرفته" چیه؟...توی شهر کتاب نیاوران گذاشته بودا ولی عجله داشتیم نشد برم بخرم...دفعه بعد هم هر چی تو این سیستمشون سرچ کردیم پیدا نشد...س
آها بذار بگم چه جوری بود سیستم ه...یه دستگاهی بود که یه مانیتور صفحه لمسی داشت با یه دونه هدفون...اسم آهنگ، خواننده، و اینا رو می نوشتی اگه جزء موجودیشون بود آلبوم رو میاورد که می شد تمام ترک هاش رو گوش کنی...به جای اینکه هی بگی این رو بذار گوش کنم اون رو بذار یا هی بدبخت فروشنده رو سؤال پیچ کنی که فلان آلبوم رو داری یا نه
امروز...5دی...سالگرد زلزله ی بم
هبچ وقت یادم نمی ره...تک تک لحظه ها...قدم به قدم...اردیبهشت81...واسه یه مسابقاتی رفته بودیم کرمان...یه روز هم رفتیم بم...یادم نمی ره قیافه های بچه هایی رو که جلوی ارگ بم برای استقبال از ما اومده بودن...یادم نمی ره قیافه ی پیرمردی رو که داشت توی ارگ خشت درست می کرد و خشت به خشت اونجا رو عوض می کرد...یادم نمی ره اون قیافه های توی مسجدجامع بم رو...چند توریست هم بودن...یعنی اون ها هم بعد از شنیدن خبر زلزله ی بم اینجوری فکر کردن؟
----------
قراره چند وقتی دیگه فکر نکنم(بگو مگه تا الان فکر هم می کردی؟)...س
----------
نمی خوام کلمه ای ملکه ی ذهنم باشه...س
----------
سرت رو بیار نزدیک...بیار بذار روی سینه ام...چی می شنوی؟
----------
داستان آخر کتاب "یک دختر جلف" رو متوجه نشدم چی به چی شد...اگه کسی خونده بگه چون خیلی تو کف موندم این آخری چی شد
----------
می گفت ارسلان یادته؟ گفتم نه گفت بابا دبستان همکلاس بودیم گفتم آها آره گفت دارن برمی گردن گفتم مگه کجا بودن؟ گفت چند سالی شیراز بودن الانم دارن میان همین خونه ی سرنبش کوچه ی خودمون گفتم خوب به سلامتی
بعد یه مدت من من(با کسره بخونید) کردن گفت یادمه یه خواهر کوچیکتر داشت اون موقع خوشکل بود حالا یعنی چی شده
من:برو بابا لامصب تا کجاش رو فکر کردی تو خجالت بکش، تو چه تو کفی؛ بابا بی خیال:O :O :))
----------
می دونی اسم آهنگ تیتراژ برنامه ی "هزار راه نرفته" چیه؟...توی شهر کتاب نیاوران گذاشته بودا ولی عجله داشتیم نشد برم بخرم...دفعه بعد هم هر چی تو این سیستمشون سرچ کردیم پیدا نشد...س
آها بذار بگم چه جوری بود سیستم ه...یه دستگاهی بود که یه مانیتور صفحه لمسی داشت با یه دونه هدفون...اسم آهنگ، خواننده، و اینا رو می نوشتی اگه جزء موجودیشون بود آلبوم رو میاورد که می شد تمام ترک هاش رو گوش کنی...به جای اینکه هی بگی این رو بذار گوش کنم اون رو بذار یا هی بدبخت فروشنده رو سؤال پیچ کنی که فلان آلبوم رو داری یا نه