پنجشنبه، آذر ۰۸، ۱۳۸۶

.:: :-L ::.

استثنا وجود نداره...24ساعت خوشی به من نیومده...18ساعت هم که خوش باشی...6ساعت آخر باید [...] بشه بهش...تا زهر کنه همه چیو...س
----------
پ ن: چه ذوقی داشتم برا نوشتن اتفاقات امروز... [...]! ...
س

دوشنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۶

.::هِله هِله دانه::.

...سلام
همینجوری تلگرافی چندتا چیز بگم
*
پنج شنبه بارون نیومد...بازی صنعت با پرسپولیس بود که (...)مِشون!...واقعا حق صنعت باخت نبود...ببین چه خوب بازی کرده تیم که عادل فردوسی پور ی که با صنعت به شدت بده هم امشب گفت واقعا صنعت مستحق باخت نبود...کلا صنعت همیشه باید ببازه...چه خوب بازی کنه...چه نکنه...بختمون رو با حذف شدن و ته جدول گره زدن!... :دی
جمعیتی حدود 25-30هزار نفر تو ورزشگاه بود(ظرفیت اسمی استادیوم 15تا20هزار نفره)...اگه بخوایم جمعیت آبادان رو با حومه حداکثر 300هزار نفر در نظر بگیریم...و نصف یعنی 150هزار نفر هم مرد باشن...یعنی یک پنجم یا ششم جمعت آبادان استادیوم بود...در مقایسه با بقیه شهرها خیلی کسر بزرگی ه!...ئی همه جمعت و ئی همه تشویق ولی چه فایده...به خدا بهترین سرگرمی و تفریح مون همینه...س
فحش هم ندادیم...ها؟...بابا اون چیزایی که می گفتیم که فحش حساب نمی شه...نه...نه...چرا فحشم دادیم! :دی...به سربازان جان بر کف نیروی دریایی! :))...حالا چرا بماند...کاری کردیم از استادیوم مجبور شدن برن...هر چند مشکوک می زدن که با لباس مبدل دوباره برگشتن...س
پلاک صنعت نفت هم اومده..در اولین فرصت می خرم! :دی
نمی دونم چرا اینقدر امسال فوتبالی شدم
بازی صنعت با صبا(که صنعت با ناداوری باخت، گفتم که صنعت در هر شرایطی باید ببازه) شده بهترین بازی هفته 14هم...لئوناردو هم شد بهترین بازیکن هفته...س
از ساعت 12 رفتیم استادیوم...از بچه شیش ساله تا پیرمردش تیکه بارمون کرد به خاطر صنعتی بودن البته همه صنعتی هستن ولی خب باید بندازن دیگه...ولی...بذار یه شعار استادیومی بگم و السلام...هِله هِله دانه...صنعت مال مانِه(باشه بابا اول نوشته بودم هله هله مانه!)...البته ریتم داره که نمی دونم بلدین یا نه...س
*
جمعه یه نمی بارون زد...س
*
این دفعه اگه تلفن بزنههمونی که معلوم نیس غش می کنه یا نه :دی ) فک کنم باهاش برخورد داشته باشم...س
*
دستمم جر خورد...ببخشید...پاره شد...بازم ببخشد هی الفاظ اشتباه به کار می برم...مختصری دچار جراحت شد...کارش به بخیه نکشید...همینجوری فقط پانسمان ه...س
*
یه چیز خاله زنکی...از این ماهیتابه ها دیدین بدون روغن سرخ می کنه؟ :دی...جالبه :دی
*
امروز تشییع جنازه رفتم...قیافه مرده هم تو قبر دیدم...چه جمعی بود...با همه سلام علیک کردم...والا تکون می خوردی همه آشنا بودن و بعضی ها هم که خیلی وقت بود ندیده بودمشون از کم پیداییمان گله می کردند که می گفتیم از کم سعادتی ماست!...هییی...چه بده ملت همچین جاهایی همو می بینن...خودم رو می گم...س
چه رسم بدی هم شده از مراسم خاکسپاری فیلم می گیرن...مِی عروسیه؟...چه فیلمیه خو...س
*
راستی...توی اسکوربرد استادیوم منو نشون دادن :دی...خودم ندیدم...داشتم تو دوربین نیگا می کردم :)) بروبچ دیدن :دی...تابلو شدیم رفت این چند وقته...تو همین تشییع هم یکی بهم گفت شنیدم بدجور طرفدار صنعتی :دی...این جناب که فامیلمون هم هست یه زمانی مدیرعامل باشگاه بود که بهترین رتبه صنعت که پنجمی لیگ بوده هم زمان ایشون بدست اومد...درباره صنعت هم صحبت کرد که بماند...س
*
موقع برگشتن از اهل قبور از پل روی بهمنشیر که به یادمان شهیدتندگویان می خوره برگشتیم و بازم شیفته ی زیبایی بهمنشیر شدم...یعنی اصن حد نداره زیبایی منظره ای که از اونجا دیده می شه...شاید یه روز عکس گرفتم گذاشتم اینجا...س
و افسوس می خورم که چرا از این موهبت استفاده نمی شه...مگه چقدر کار داره حداقل یه کشتی تفریحی که توی این مسیر بره...س
خرجش هم جور شه...مگه این هواپیماهای امریکایی می ذارن سرمایه گذاری کلان صورت بگیره و شهر یه سر و سامونی بگیره...جت هاشون هی میان زمین لِی لِی می کشن...زمین فوتبال می کشن...قبلا یه عکس ازشون گذاشته بودم...س
*
همی امسالی که برا زمستون نمی خوام لباس بخرم(البته به جز یه کت تک که تو فکرشم!)...کلی چیز دیدم که مطابق سلیقه ام هست...من هر وقت یه چیزی می خوام دهنم سرویس می شه تا پیدا کنم و معمولا هم اون چیزی که می خوام نیس ولی وقتی نمی خوام فت و فراوون
*
بهترین چیز بعد یه شاپور نشینی...یه شاپور نشینی درست حسابی و حرف دار...یه تاکسی ه که سیستم بسته باشه...و تو مسیر باس ش بکوبه تو سرت...با هر موج باس یه چیزایی بیرون ریخته می شه از ذهن(البته موقت، هیچی کاملا پاک نمی شه) و یه چیزایی کوبیده می شه به دیوار ذهن...معمولا وقتی پیاده می شی احساس می کنی داری پرواز می کنی...بدون هیچ گونه اکس و سازمان هوافضا...رشته ی تحصیلی من هوافضاس واسه همینم من همیشه شبا فضام(با ریتم بخونید، برای موزیک متن!)...س
*
داآشی زندگی بالا پایین داره...بالاهاش رفته فقط پایین بامه
...اِاااااا
*
اینم هویجوری...والا هویجوری ه...پولم بمون ندادن!س
----------
فقط خودم می دانم دردم چه بود...هر چند درد نبود، ولی همان که بود...قیافه ی متعجب دکتر هم یادم نمی رود...خب چه مب گفتم؟...فقط خودم می دانم...دکتر هم مانده بود که هیچ نشانه ای نیست پس چرا...خوب می شوم...شاید...دیوانگی هم عالمی دارد...می دان که می دانی...همه دیوانه ایم...هر کسی به نوعی...و هر کسی می گوید من دیوانه ام و دیوانگی هم عالمی دارد...قریب به اتفاق منظور عالم دیوانگی خودشان است...س
----------
پ ن1: موضوع خاصی برا نوشتن ندارم(اینایی که نوشتم موضوع خاص حساب نمی شه که :دی)...حوصله اش رو هم...اینا هم یه جورایی روزنوشت های این چند روز برا رفع تنوع!س
پ ن2: چقدر تلگرافی شد!س

سه‌شنبه، آبان ۲۹، ۱۳۸۶

.::پروژه ی چندم؟::.

...سلام
----------
یه بازی هم که خوب بازی کردیم...داور باختمون داد...یعنی برد رو ازمون گرفت نه اینکه نتیجه مساوی رو با باخت عوض کردیم...کمک داور ِ (...)...اگه این بازی تماشاگر داشت...یا داور و کمک داورها مخصوصا کمک اول جرأت نمی کردن اینجوری داوری بگیرن و با دو تا داور عزیزم دقت کن هدایت می شدن...یا سالم نمی رفتن بیرون...تو شهر خودمون هم حق خوری؟...امشب هم نود نشون داد که آفساید نبود...قبل این که گل بخوریم هم یه خطا کنار محوطه صبا نگرفت...تازه فقط یکی از آفساید ها رو نشون داد...س
خدا هم انگار می خواست تیر آخر رو بزنه تو اعصابمون ثانیه آخر یکی زدیم تو تیر...تف به این شانس
----------
نمی دونم غش می کنه...غش نمی کنه...کلا غش نمی کنه...ولی وقتی تلفن می زنه غش می کنه...یعنی انگار غش کرده داره حرف می زنه...یا وقتی من باهاش صحبت می کنم غش می کنه...یا غش کرده به دنیا اومده...گزینه ی الف و ب...هیچ کدام...یه به دنیا اومده که غش نکنه...خوشم نمیاد باهاش صحبت کنم...اینقدر هم یواش حرف می زنه که این باز بهش گفتم چی می گی تو اصن؟...هی می گفت اون باز جواب سربالا بهم دادی...خو نه می خوام بت دروغ بگم...نه راستش رو...راستش رو که بگم می خوای 6ساعت برام منبر بری...منم اعصاب ندارم یه دفعه وسط صحبتت قطع می کنم بد می شه...یا اگه هم قطع نکنم منو می ریزی بهم...ولی امشب کاری کردی که بهت دروغ بگم...راحت شدی؟...همینو می خواستی؟...البته برا تو فرق چندانی نداره...س
حالا این همه دروغ گفتیم هیچی نیس الا این یکی رو خوشم نمیاد...شاید به خاطر روی ِ زیادی که دارم...خو خوشم نمیاد کاری که نکردم(کاری که باید بکنم) رو بگم انجام دادم...اَه
----------
!خدایا
پنج شنبه بارون نیاد...خب؟
----------
برا پروژه کاپتان چند شب پیش دوباره مجبور به راه اندازی مخ شدم و در کمترین زمان ممکن نتیجه کار چیزی شد که خودم خوشم اومد...مخصوصا اون تیکه پایینش :دی...هنوز جای کار داره...ولی خب بد نشد...خوشمان آمد :دی
----------
پ ن: ما آن شقایقیم که با داغ زنده ایم...س

جمعه، آبان ۲۵، ۱۳۸۶

.::اتاق بی صدا::.

...سلام
خب یه چیزی رو همین اول رک بگم...بی ادبی ه ببخشید...ولی...س
همه برنامه هام رفت به فا*ک!س
----------
حالا بقیه موارد رو داشته باش
مرده شور ئی کمیته انضباطی ِ (...) ِ (...) رو ببرن که الکی محروممون کرده این هفته...والا بلا هیچی نگفتیم تو بازی قبلیاصن مصاحبه علی دایی بعد بازی سایپا رو اگه دیده باشین می فهمین چه قدر اینجا اوضاع فرق می کنه که علی دایی اول مصاحبه اش از تماشاگرا (یعنی ما!) تشکر کرد و گفت انتظار ئیجوری رو نداشته...کاری می کنن دفعه بعدی به جا اینکه بزنیم تو دهن کسایی که می خوان چیزی بگن خودمون هم باهاشون همراه شیم و هرچی شیر سماور و اگزوز خاور و اینا هست به داور هدیه کنیم و لقب داور رو صدا بزنیم به جا اینکه بگیم داور عزیزم دقت کن...والا به خدا...(...) می زنن به اعصاب آدم...دو هفته منتظر می مونیم یه استادیوم بریم خودمون رو تخلیه روحی روانی کنیم...داد بزنیم، بالا پایین بپریم، مسخره بازی در بیاریم، در مواردی فحش هم بدیم(رجوع شود به نکته) تشویق کنیم و یه 2ساعت بدبختی هامون یادمون بره...هر چند ئی تیمم تیم نیس هی می بازه...خو ببیازه به درک...بذارن ما بریم استادیوم...پنج شنبه تلافی ش رو در میاریم...با ئی سرخا بازی داریم...جام حذفی...فرقی نمی کنه...یعنی می کنه...ولی عادت کردیم...پوست کلفت شدیم...دنده مون پهن شده...ئی شهر که جایی نداره ملت تفریح کنن...دو هفته به دو هفته یه استادیوم بود که اونم ئی هفته گرفتن ازمون...این که می گن محرومیت به خاطر ئو بازی با مس کرمان ه که دیگه دارن خودشونه مخسره(درست نوشتم به تو چه، تو بخون) می کنن...ئو بازی کی بود...همی سرخا مِی محروم نشدن؟ هفتاد هزارتا تماشاچی رفت نشست آب هم از آب تکون نِخورد مو که هی کی گم ئی دِرای باز کنن...س
ئو شب داشت "سرزمین فوتبال، برزیل" نشون می داد...یهو با یکی از بازیکنای یکی از تیم ها برزیل مصاحبه می کرد معلوم شد طرف تو صنعت هم بازی می کرده...حتی اونم می دونست آبادان برزیلته...خودش گفت...فرداش تکرار نداشت لامصب و گرنه می خواستم سیو کنم بذارم رو سایت...س
سپاهانم که دوم شد رفت پی کارش...ولی عجب تماشاگرایی داشتن ئی ژاپنیا...اعصاب برامون نذاشت...البته ما هم در شرایط عادی دست کمی از اینا نداریم...ما منظورم فِقط زرد طلایی ه!(شعاری که هر تیم زرد دیگه ای یاد گرفته می گه) و منظور از شرایط عادی یعنی وقتی که تیم فوتبال کنه حالا باخت هم باخت...مث بازی اول فصل با سرخا...س
راستی...قهرمانی صنعت نفت آبادان تو لیگ برتر رو هم تبریک می گم...ها؟لاف می زنم؟!...خو باور نکن...مِی فقط لیگ برتر مال فوتبال ه؟...تنیس روی میز هم لیگ داره...تیم جوانان و امید قهرمان شد...س
حالا که هی دارم آبادان نمایی می کنم...اصن بدونین که کاپتان تیم ملی فوتبال ساحلی بازیکن سابق صنعت ه و آبادانی...س

نکته: به قول یکی از بچه ها اینجا استادیوم ه نه فرهنگسرا...استا به معنی محل، و دیوم به معنی فحش! س
----------
به غیر برنامه های خودم...مملکت هم داره...آره...ئی احمدی نژاد هم دلش خوشه...یه چندتا دور هم جمعه شدن برا هم دست می زنن جو می گیرتشون خوششون میاد از کاراشون...از ادعای بالاتر بودن ارزش سخنرانی کلمبیاش از فتح فاو و ادعای حضور امام زمان(عج) تو اون مراسم و حرف های صد تا یه غاز که دیگه شورش رو در آورده...قبلنا یعنی قبل از انتخابات یه چیزایی می گفتا...نفت 2دلار ه وضع همینه الانم که 50دلاره همینه...خو خوشکل حالا که نفت ایران 88دلار هم فروش می ره پس کو؟...ئو موقع که 2دلار بود که ملت راحت تر بودن تا حالا...یه چیزی هم که بلدین و خوب جواب داده آمارهای الکی دادن به مردم ه...ملت هم همه سرخوش!...واقعا خنده داره که تورم رو 10درصد اعلام می کنه و نرخ بیکاری رو 9/9!!!...خوبه باز رئیس بانک مرکزی که اونم از دولت خاتمی ه یه راستی گفت که توریم حالا 15درصده و تو مرداد به 17 هم رسیده بوده...بله بله تحریم ها هم که همه باد هوا!...اینقدر هم از خودشون مطئنن که با هم هم نمی سازن...جریان لاریجانی رو عرض می کنم...س
از ئو طرف هم اون وری ها هر تقی به توقی داد می زنن...کلا تو ئی مملکت همه دارن داد می زن...ئی داد می زنه از ئی ور، ئو یکی جیغ می کشه از ئو ور...ئی وسط هم اعضا و جوارحی از ملت جر می خوره، ولی ملت جیغ نمی زنه!...س
اگه تو دولت خاتمی ئی رفتارهای بورژوازی رونق نگرفته بود، حالا این نمی تونس با دو تا شعار عوام فریب (...) بچرخه تو مملکت...جناب احمدی نژادی که گفتی اگه تا آخر 86 تصفیه خونه جدید آب آبادان خرمشهر راه نیافتاد من فتاح(وزیر نیرو) رو آب می کنم می فرستم تو لوله...پس هم خودت هم وزیرت آماده باشین...چون از قرار معلوم باید فتاح رو بکنی تو لوله!...س
با همین حرف هاش اگه همینجوری که این 2سال گذشته پیش بره شده 3دوره دیگه هم رای میاره...می دونی چقدر فیلم تبلیغاتی داره از همین سفرهای استانی؟!...س
اون وری ها هم آماده تا بشنون تحریم و تهدید کنن تا فریاد واویلتا سر بدن...حالا هی فرت فرت استرس تزریق کنین تو خون مردم...ملت صدتا بدبختی دارن ول کنین شمام...هی می گن هواپیماها آمریکایی میان رو مرز و آبادان و خرمشهر و اینا...ول کن کوکا...ئی چیزا که جدید نیس، از همو اول جنگ بود و هست...تازه حالا کم شده خو...کجا بودین ئو زمانی که میومد رو سرمون ئو یکی دو سال اول...حالا هم عادت داریم چندتا خط سفید ببینیم تو آسمون...هرچند اون ور مرزن...بخوای گیر بدی...بگو دکل زدن تو عراق رو به رو مین گیت ه پالایشگاه...دکل دیده بانی ه ئیجور که به نظر میاد...کلی هم چراغ روشن می شه شبا ئو دسِ مرز...زمان صدام که ئو ور ظلِمات بود...س
اونایی که سفارت امریکا تسخیر کردن و مخالف امپریالیسم حالا تمایل دارن به همون...و کسایی مث احمدی نژاد که اون موقع مخالف تسخیر سفارت امریکا بوده و معتقد به تسخیر سفارت شوروی با این دید که از کی تا حالا بی دین و ایمون ها بهتر از اهل کتاب شدن، حالا دور و بر همون شوروی می گردن...عجب...س
راستی لیست بهترین منتقدان دولت رو دیدین؟ ما فک می کردیم اینا حامی هستن...فقط اسم فاطمه رجبی توش نبود!س
وِلی مشکلات داخلیمون نباهاس باعث شه از این که کسی تهدیدمون کنه هورا بکشیم...یعنی از ئی رپرهایی مث
هیچکس یا نه اون زدبازی که تو اینگیلیسن و تو هر آهنگشون چندتا فحش پدر مادر دار می دن کمتریم؟!...س
*
خدایا!س
ملت ایران فک نکنم جای دیگه ای برای جر خوردن داشته باشن...برای کل جهان...پیلیز هلپ!س
----------
دکترِ (...) این همه بالا پایین داره آزمایش هام می گه هیچیت نی...خو اصن هیچیم نیس...س
حیف...حیف که پزشک خونوادمون عوض شده...بردنش ولی عصر...یه خانمی به جاش آوردن که البته ندیدمش هنوز...ولی اون قبلی به نظر من متخصص عمومی ه!...دکتر عمومی مث این دقیق و حساس و پی گیر ندیدم به عمرم...س
ملت چه بدبختی دارن من غر می زنم که چرا دکترم جا به جا شده...س
*
کاپتان ِ (...) برام لارج بازی در میاره (...)...می گم بپرس قیمتشو بعد بگو بده، اونم دوتا!...اصن حق ت بود که این بار مقدار متنابهی نقل و نبات نوش جان کنی تا دفعه دفعه دیگه از ئی لارج بازیا در نیاری...و فقط دفعه دیگه منو تو نقل و نبات خوردنت شریک نکن...لطفا!س
*
گوش دادم این چند وقت
آلبوم سلام آخر، احسان خواجه امیری
با یه مشت رپ...از تر کم نکن ِ امیر تتلو و استیو و مد متال گرفته تا تابستون کوتاهه ی زد بازی و تماس کاریش نکن و دیس صامت و دافی شاپ و زندونی و اینا...آدم که (...) بشه می شینه اینا رو هم گوش می کنه دیگه
آها شاهین فلاکت هم هست...آهنگ بی خیالی که با مسعود سعیدی خونده هم جالبه...یعنی خنده اس ولی خب به حال من کم شبیه نیست!س
اونا دارن به من میگن دیوونه شدم،باید بگم که خودشون دیوونه شدن،اصلا دیوونه شدم میدونی دیوونه ها خوشند،واسه همین می خوام مثل دیوونه ها خل شم،دوست دختر بنده* میگه بیا امسال، یه حالی بده تو برو تیمارستان، که همه دکترا بیان به تو قرص بدن، حالا به من بگو که اون دکترا خوشگلند؟
دوست دخترم کجا بود تو هم تو این هیری ویری، همینم کم مونده فقط*

آها یه چی دیگه...نمی دونم این دختره که با ساسی مانکن اینا(!) می خونه چه جوری حاضر شده اینا رو بخونه...فک کنم اگه دختری بشنوه اینا رو می ره دختره رو تیکه تیکه می کنه

وقتی پای دانشمندان هم به رپ کشیده می شه نتیجه اش این می شه:س
حالا مست شدم، سرم با پام می کنه بازی
ای گور پدرت زکریای رازی
*
از طرف یکی از سر شاخه های فامیل...اصل و نصب بلکل نابود شد رفت پی کارش...خودش با عرب وصلت کرده بود هیچ دخترش هم رفت تو عربا تمام...والا عربی هم شوهرش دادن...بچه اس...البته خب شایدم دوس داشتن به ما چه...از همینجا بهش تبریک می گم و از همین آرزوهایی که می کنن و به کل فامیل تسلیت می گم که یه سر شاخه اینجوری نابود شد رفت
*
هوا هم کم کم بعد شرجی های مهرماه خوب شد و حالا داره خنک می شه...هوای ه که کل آبادان سرما می خوره...لاف کوکا لاف!...همی همه ی سرما می ده...مِی تو کتمون می ره دیگه آستین کوتاه نِوَقتِشه...هی می گیم هنو هوا گرمه...س
----------
پ ن: ها؟ چیه؟ بد نیگا می کنی؟ بی ادبی نوشتم که نوشتم...مشکلی هس؟...خو اعصاب نِدارُم دیگه...مخسِره شه در آوردن...همیشه که نمی تونم گل بلبل بنویسم و با ادب باشم...نه خدا وکیلی تو ئی حرفای بلد نبودی یعنی تا حالا و نگفتی جایی؟!...ها اصن استادیوم رامون نمی دن باهاس یه جا خالی می کردم...تازه اون موارد پرانتز کاپتان کاملا واقعیت داشته و توهین حساب نمی شود، فقط برا این ننوشتم که فیلتر نشم یه وقت...تلافی دو سه هفته ننوشتنم هم در اومد یکم...اوفِییییی...سیاسی هم نوشتم که نوشتم خفه خون گرفتم خو...حالا همه بگین: فتاح برو تو لوله...س