شنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۵

.::گل پونه::.

...سلام
----------
کلی لالایی بلدم
خیلی ها که خوابشون نمی برد اومدن براشون لالایی خوندم و تونستن حداقل یکم بخوابن...س
کلی هم تشکر...اگه زبون نیاوردن از توی چشم هاشون که می شه خوند...س
ولی...س
خودم چی؟
این همه لالایی یکیش برا خودم کارساز نیس...کسی هم نیس بخونه برام...یا اگه هست...من خوابم نمی بره...س
چند وقتی ه کمتر برا کسی لالایی می خونم...چون وقتی براش می خونم...وقتی داره می خواب ه همونجوری که گیج ه می گه: تو که لالایی بلدی چرا خواب ت نمی بره؟!س
هنوز بلدم لالایی بخونم...هرچند بعضی هاش رو کمتر...خیلی کم...شاید متأسفانه...س
اون موقع ها خودم اگه احساس می کردم کسی نیاز به لالایی داره، می خوندم براش...ولی سعی می کنم نخونم دیگه...چون وقتی دارم برا یکی دیگه می خونم و می بینم خودم بیدارم بد عذابی ه...ولی درخواست کسی رو رد نمی کنم...س
خوش به حال هر کی خواب ه...ما به بیداری دچاریم
----------
پ ن1: سایت چند روزی بسته بود می دونم،باید شارژ پرداخت می کردم برای یک سال دیگه
پ ن2: اول کلی نوشتم ولی همش رو پاک کردم فقط همین لالایی رو نوشتم...الان همه ی اون چیزها توی انگشت هام جمع شدن که دوباره تایپ شون کنم...ولی نمی کنم...لج ه لج!...به من چه دوباره می خوایم تحریم شیم یا شهرام خندون رو فراری دادن یا کیف اون پسره رو قاپیدن و هزار کوفت و زهر مار ه دیگه...می خوام به درد خودم بنالم فقط!...حد اقل الان!!!...
س

شنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۸۵

.::باتوم کارگردان::.

...سلام
از حال من بخواین...مث همیشه...س
ولی اینجا من روکسی نیست آدم کنه...خیلی ولو...زندگیم پیش می ره جلو...چون یک شبه آدم نمی شه هیشکی که یهو...س
می تونید زیاد جدی نگیرید!...س
----------
خوب...ار اونجایی که من همیشه یه چند روزی باید از یه چیزی بگذره تا من بشینم درباره اش بنویسم اونم زمانی که ای گرد و خاک اون چیز خوابیده...به جشنواره ی فجر می پردازیم!س
*
پوستر جشنواره نسبت به پارسال خیلی بهتر بود...پارسالیه که معلوم نبود پوستر فرش ه هوای پاک ه چیه...وللی امسالی ه یکم ربط داشت
*
بعد این که...من تو کف موندم این لطیفی چه جوری روز سوم رو به جشنواره رسوند؟!...من که داشتم می رفتم تهران اینا هنوز فیلمبرداری داشتن...خود لطیفی اومده بود فرودگاه دنبال یه مشتی از عوامل فیلم...وقتی گفتن روز سوم رسیده به جشنواره گفتم حتما سرهم بندیش کردن...ولی وقتی این همه سیمرغ برد کف کردم!س
*
بقیه جشنواره رو بیخیال می شیم و می ریم سر ده نمکی! :دی
چند وقت پیش یه شب دوتا فیلم نگاه کردم...یکی آفساید یکی هم "کدام استقلال؟کدام پیروزی؟" که این مال همین ده نمکی ه...به عنوان یه فیلم مستند خوب بود...حالا می ریم سر گرد و خاک به پا کردنش...یا همون چیزی که ازش به "عملیات انتحاری در تالار وحدت" هم یاد می کنن...س
اول این که این مسئله هم عجیب ه که چه جوریه فیلمی که با استقبال تماشاگرها رو به رو می شه اینجوری می خوره تو سرش؟...البته این یه طرف قضیه است...س
طرف دیگه این ه که این دفعه از طرف خودشون(صفارهرندی) کوبیده شد یه جورایی
چه اشکالی داره خب؟تو مملکتی که
لاک پشت ها پرواز می کنن
ماهی ها عاشق می شن
مملکتی که
وزیر کشورش اطلاعاتی ه
وزیر اطلاعاتش قاضی ه
یه شلمچه و جبهه نویس
یه پیستون(همون ابزار اعمال فشار :دی)س
یک عدد توپخانه ی کیهان بیاد فیلم بسازه؟
من با رفتار روی صحنه اش مخالفم...چون یه محیط فرهنگی ه بلا نسبت...ولی خوب...شایدم همون بهتر همونجا حرفش رو زد نموند یه وقت یه چیزی بشه!س
*
اونجا درد، درد جبهه و غربت نبود جناب ده نمکی
درد، در خود تو بود که به حساب جهبه و جنگ و شهید گذاشتی
متأسفانه
*
چه حق فیلم ضایع شده باشه چه حقش همین بوده...با این سر و صداها مطمئنن فروش خوبی می کنه...س
*
نه به لبخند مرموزانه ی پرستویی موقع بالا اومدن ده نمکی به اون...نه به طلب صبر کردن و مصاحبه ی بعدش
*
خودمونیم مجری مراسم خیلی متلک سنگینی بارش کرد!!!س
----------
چند سالی می شه که دیگه دنبال این که چه ماشین جدیدی اومده و قیمتش چقدره و چه امکاناتی داره نرفته بودم
حتی همین سورن هم که رونمایی شد به عکس هایی که ایسنا ازش زده بود اکتفا کردم...ولی یکی از بچه ها خیلی اصرار کرد که برم دنبال عکس ها و امکانات سورن و لوگان
خلاصه...س
سورن مخلوطی از آئودی و بی ام و است...جلو پنجره که کاملا آئودی ه...پدال کلاچ حذف شده و کلاچ الکترونیکی ه که این خیلی خوبه مخصوصا واسه ترافیک تهران...امکانات ایمنیش کیسه هوا و کمربند و ایناش از بهترین هاست...دو نوع موتور روش نصب می شه یکی تی یو فایو پژو یکی هم موتور ملی که با حجم های 1400تا 1700 در ده تیپ ساخته می شه
داخل اتاق کامل همون سمند ال ایکس ه...پشتش وحشتناک زشت طراحی شده...البته طراحی که چه عرض کنم همون سمند ال ایکس ه یکم چراغ هاش رو تغییر دادن...س
در قسمت جلو ضربه گیر نداره و به محض برخورد با چیزی جلو پنجره و سپر داغون می شه
سیستم تنظیم ارتفاع داره...توان موتورش هم احتمالا 150 اسب ه...اینم بگم که ایران خودرو داره روی چند مدل دیگه هم کار می کنه به اسم های پردیس، زوبین(این یکی دو دره) و کوپه...که پردیس احتمالا زودتر عرضه می شه...پردیس اقتباس شده از آئودی و مزدا و بی ام و هست...دیگه خودتون تصور کنین چی از آب در میاد!س
توی یکی از عکس هایی که خبرگزاری فارس گذاشته بود...راهنماهای پایین کار می کرد ولی راهنماهای روی آینه های بغل کار نمی کرد :دی
قیمت سورن هم 5/14 تا 15میلیون تخمین زده می شه
اینم اطلاعاتی که در این مدت به دست آوردم!س
این چند تا عکس رو هم از لوگان ببینید (خداییش داخل پراید صدشرف داره به این!)س
----------
یکی از بچه ها که دوسال همکلاس بودیم(البته در زمان راهنمایی رانندگی) با برادرش و کی دیگه تصادف کردن مردن
----------
دیگه به من می گه یارو!!!س
باید فاصله ی معلم و دانش آموز حفظ شه!س
نه حالا ما خیلی رعایت می کنیم!س
دی:
----------
آخ ببخشید اصلا حواسم نبود...مهمون داریمار اره دور...مهمان های گرامی بفرمایید شما نیز چند کلامی اس ام اس کنید تا ما بنویسیم!س
*
خدایا آتش مقدس شک را آنچنان در من بیفروز تا همه ی یقین هایی که به دروغ در من نقش کرده اند، بسوزد و آن گاه از پس توده ی این خاکسترلبخند مهراوه بر لب های صبح یقینی شسته از هر غبار طلوع کند
*
و آدمیزاد هر چه انسانتر می شود، چشم به راه ار می شود. این حقیقت زیباست که همواره می درخشد
***
والا اگه می دونستم مهمون هام قراره اینقدر سخت سخت حرف بزنن راهشون نمی دادم! :دی
----------
سپندار مذگان تون هم مبارک :دی
----------
روزنامه ها که تعطیل...یه سایت هم بود اونم بازتاب که فیلتر شد رفت پی کارش...یه تابلو بزنین وسط شهرها مردم گوش و چشم و دهان خود را ببندید هر چی بخوایم بگیم از رجانیوز بهتون می گیم!...مسخره های...لا اله الا الله...س
(من الان کظم غیظ کردم:دی)
----------
عیبی نداره ما هم خدایی داریم
ألا بذکر الله تطمئن القلوب
خورشید امید ما شده هم رنگ غروب
----------
یه پلیتیک زدم ببینم چی می شه...گرفت...حالا موندم توش!...چه غلطی کردم! :دی

یکشنبه، بهمن ۲۲، ۱۳۸۵

.::هـــیــــس::.

...سلام
نمی دونم چرا هنوز وقتی سرود آخر میم مثل مادر رو گوش می دم بغض می کنم...من این قدر احساساتی؟!!!!! س
----------
حتما شنیدین که ایران هم یه دارو برای ایدز ساخته...س
خوبه...ولی...س
چرا آموزش و اطلاع رسانی نباشه درباره ی این مرض؟!...اصلا بذار از پایه شروع کنم
مطمئنم شما هم درصد زیادی از اطلاعات جنسی تون رو از طریق آموزش بدست نیاوردین...ماشالله تو مدارس همه یاد می گیرن ولی نه از طریق آموزشی که می تونه داده بشه...همینم باعث می شه خیلی از چیزایی که اون اول می فهمن اشتباه باشه...خیلیا از طریق دوستاشون...بلاخره همه تو همین جامعه زندگی می کنیم...اینقدر این موضوع تابو شده و پنهون کاری می شه که باعث شده بچه نیم وجبی هم بره بفهمه اینا یعنی چی...خوب چرا از اول آموزش داده نشه؟!...اولین آموزشی که از طریق سیستم به افراد این جامعه داده می شه واحد تنظیم خانواده است توی دانشگاه...ماشالله با این وضع امروز همه تا بخوان برسن به اون موقع خودشون اطلاعاتشون کامل کامل ه...البته بعضی ها هم استثنا هستن که اینقدر گاگول بودن که تا قبل از کلاس تنظیم خانواده فکر می کردن با حلقه دست کردن زن و شوهر بچه درست می شه!!!...س
جاهایی هم که می خوان آموزش بدن اینجوری می گن:س
از رفتارهای پرخطر پرهیز کنید...حالا رفتار پرخطر یعنی چی؟! یعنی با سر نریم تو شیشه ماشین...از بالای برج خودمون رو پرت نکنیم...بهتر که بخوان بگن می گن:س
از رفتارهای پرخطر جنسی پرهیز کنید...س
چند وقت پیش تو یکی از وبلاگ ها که اتفاقا نویسنده اش یه ایدزی بود(اسم وبلاگ یادم نیست)...طریقه ی مبتلا شدنش رو نوشته بود...طرف با دوست پسرش(...)...بعد می گه نه و اینا ایدز می گیرم...این رفتار پرخطر جنسی ه!!!...طرفش هم می گه نه بابا اون فرق می کنه...این می گه باشه...البته در این موضوع دختره هم خیلی خیلی خیلی خیلی گاگول بوده!!!س
خلاصه این که یه چیزایی باید تابوشکنی بشه...خیلی از راه ها برای پیشگیری که سازمان ملل گفته تو ایران اجرا نمی شه...چرا؟...چون زشته عیبه زیر 18سال چش و گوششون باز می شه(نه که حالا بسته است!) نمی شه بعضی چیزا رو علنی تبلیغ کرد...خوب یعنی چی؟!...اینجوری که قشر زیادی از مردم بی اطلاع می مونن...زشته عیبه که اطلاع رسانی شه یا زشته عیبه که افراد بیشتری مبتلا شن؟!س
این چند تا لینک رو هم ببینین
ایران اچ آی وی (فکر کنم بیشترین اطلاعات فارسی رو داشته باشه)س
Aids Clock
UN Aids
*
یه چیز بامزه هم بگم درباره اعلام داروی ایدز
رادیو آبادان داشت با یه عربی مصاحبه می کرد که نظرت درباره این که ایران این دارو رو ساخته چیه...طرف گفت خوبه خیلی خوبه خیال جوون هامون راحت می شه اینجوری!!!س
ماجرای راهپیمایی بچه ها برای ایدز رو هم که قبلا (بند پنجم پست) گفتم
----------
راستی چرا می گن انقلاب کبیر فرانسه؟یا انقلاب بزرگ روسیه...مال ما که کبیر تره!...چرا؟!س
اول اینکه انقلاب های روسیه و فرانسه توی وضعی برگزار شد که وضع اقتصادی بدی داشتن و بدهی های خارجی زیاد...هر دوتا ارتششون داغون بوده فرانسه به خاطر جنگ ها پراکنده ای که داشته و روسیه به خاطر شکست توی جنگ جهانی اول...اون موقع نه تنها کشور دیگه ای از دولت وقت حمایت نمی کرده بلکه به انقلابیون هم کمک می کرده مثل انگلیس که از انقلاب فرانسه خوشحال هم بود...توی هر دوی این انقلاب ها همه ی جناح ها و گروه ها شرکت نداشتن و فاقد رهبری بودن و اتفاقات انقلاب پیرو حوادث پیش می رفته...س
در حالی که انقلاب ایران در حالی پیروز شد...که کشور بهترین وضع اقتصادی رو داشته و حتی به کشورهای دیگه وام می داده...بهترین ارتش بدون این که درگیر جنگی بوده باشه با کامل ترین تسلیحات...حمایت همه جانبه ی ابرقدرت ها گه بلوک شرق چه غرب...همه ی گروه ها هم توی انقلاب شرکت داشتن و انقلاب با رهبری به نتیجه رسیده...حالا اگه اونا انقلابشون رو کبیر می دونن...ما باید بگیم انقلاب اکبر!س
----------
هوا اینجا داره خوب بهاری می شه کم کم
امسال هرچی گل کاشتیم همش زرد از آب دراومده!...فکر کنم به خاطر صعود صنعت به لیگ برتره :دی
*
آبادان همه چی داشت فقط تلوزیون شهری ش کم بود...آخه چه نیازی ه؟
پولش رو می دادین دوتا کوچه آسفالت می کردین...جوب ها رو تمیز می کردین که بوی گندش شهر رو برداشته...صبح اگه بری امیری...میدون...رد شی...مث این دهات ها می مونه که توی سفر ازشون رد می شی یه دوتا نون هم می خری!...س
*
آبادان می خواین بیاین...قبل از عید بیاین...تو اسفند...عید آبادان ظرفیت پذیرش این همه مسافر رو نداره...شهر قفل می شه...زندگی عادی خودمون هم مختل می شه...بذار اصلا زیرآب شهرمون رو بزنم!...زیرآب زدن هم نیس...حقیقته...اصلا آبادان چی داره؟...والا بلا جنس هایی که این ته لنجی ها می دن همش بنجله و تاریخ مصرف گذشته...یه چیزی گفتن منطقه آزاد...هنوز خبری نیس...البته اگه برا خرید می خواین بیاین...ولی هوا حرف نداره...آقا اسفند بیای توپه :دی
----------
قراره سگ همسایه بغلی رو خفه کنیم!!!...شانس ما مردم با فرهنگ شدن...سگ به این خوشکلی و ول تو باغ رو نمیان بدزدن ما راحت شیم از واق واقش!س
*
با بروبچز کوچه بیرون داشتیم موبایل بازی می کردیم...دیدم یکی از خونه ها همینجور ماشینه که میاد می ره تو باغش...یکی از خونه هه اومد رفت بیرون وقتی برگشت(یکی از بچه ها می شناختش) بش گفت:مانی! ایشالله عروسی ه؟...طرف برگشت گفت: نه پدر شوهر خالم فوت کرده!!!!!س
ما رو می گی...داشتیم می ترکیدیم از خنده...بد رقم ضایع شدیم سه تایی!!!س

دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۸۵

.::ما با هم متحد می شویم::.

...سلام

وقتی که بهار آید، آزاد و رها هستیم...آزاد و رها هستیم...آزاد و رها...آزاد...رها...س
----------
گفتم که دوربینم رو آوردن اونم بدون اینکه یک ریال پول تعمیر بدم!(واسش گارانتی درست کرده بوده نمایندگی ه) خلاصه یکی دوتا عکس قبل از این که خراب بشه گرفته بودم...هویجوری نگاه کنید...اینجا ولنجک، خوابگاه پسران دانشگاه شهید بهشتی(سفر اواخر آذر)
کلیک ، یه کلیک دیگه!س
*
بازم یه فلش بک بزنیم به پست های اخیر...اونجایی که گفتم همه تیپ آدم واسه محرم میان...
اینم یکیش!س
*
اینم چندتا عکس از
شام غریبان امسال
*
فیلم عملیات به اسارت گرفتن چند سرباز اسرائیلی به دست حزب الله لبنان در سال 2000
----------
پ ن1: این عکس بالا و یه عکس دیگه رو نجات دادم! از جایی که باید مثلا از این عکس ها محافظت کنن...اگه بدونی پشت اینا چی نوشته بودن و چه استفاده ای داشتن ازش می کردن کله ات سوت می کشه...خلاصه...فعلا دست منه!س
پ ن2: مخاطب پاریس نشین پست قبلی من!س
جناب حافظ شیرازی به خاطر تند صحبت کردنم ببین چی گفت، بفرما:س
مکش آن آهوی مشکین مرا ای صیاد / شرم از آن چشم سیه دار و مبندش به کمند
پ ن3: چند روز پیش دو تا آمپول زدم تا حالم بهتر شد و تونستم بلند شم...ولی نمی دونستم تا چند روز بعدش نمی تونم بشینم! :دی

جمعه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۵

.::کلک تر از گربه نره::.

...سلام
رفتی عزاداری امام حسین(ع)؟ سینه زدی؟ زنجیر زدی؟ گلو خودتو پاره کردی گفتی یا حسین؟
حالا ببینم...شب تا ساعت چند بیدار می موندی؟...نماز صبحت قضا شد؟...اصلا نماز می خونی؟...نه؟!...پس چه ابراز عشق و علاقه ای ه که به امامت داری؟
اظهار محبت به اهل بیت یعنی حسین حسین گفتن؟ همین؟!س
اگه اعتقادتمون همینه که کلاهمون پسه معرکه اس
----------
از حسین تا حوسین
----------
مخاطب متن پایین فقط یه نفره
با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن هم یه حدی داره
کم کم دارم حس می کنم و نشونه هاشم هست که یه جورایی سرکارم
شاید کلا خوشت میاد رو سر مردم یه سوراخ ببینی!س
هنوز نبسته ام اون چیزی که گفتی ببند...یعنی خودمم دوس ندارم...ولی اگه احساس کنم اپسیلون آرامشی که بدست آورده بودم داره از دست می ره مطمئن باش می بندم که اون موقع باز کردنش کار هر کسی نیس
درست یا اشتباه؛ من احساس می کنم داری بازی می کنی...امیدوارم اشتباه باشه...و گرنه ممکنه در آینده بد رقم بازی بخوری!س

پ ن: اصلا دوست نداشتم اینجوری بنویسم...به قول بعضی از دوست های وبلاگ نویسمون...ما همیشه نمی نویسیم تا لذت ببریم با دیگران لذت ببرند...شاید این نوشته باعث بشه سوء تفاهم بیشتری پیش بیاد...ولی...باید یه جوری می گفتم...خودت هم می دونی زبون من یکم نیش داره، خیلی سعی کردم تا این نوشته رو به جایی برسونم که هم حرفم رو گفته باشم هم کمترین نیش رو داشته باشه...همین