.::اشک باید راز دار باشد::.
...سلام
خوب اول بریم سراغ حرف های خومونی تا بعد هم بریم سر حرف رسمی!س
اول بگم که این پست شاید از خیلی از پست هام طولانی تر باشه...چون فکر نمی کنم توی 10روز آینده وقت پست دادن داشته باشم این پست طولانی شد...در اصل هر کدوم از قسمت های اصلی این پست، خودش یه پست جداس...ولی به علت نبود وقت یه جا نوشتم
آهنگ از کرخه تا راین(8 ترک) و دوتا آهنگ دیگه رو به بخش موزیک های فیلم اضافه کردم...خواستین دانلود کنین
از اینا خریدم
دعا کنین تو این چند روزه یه رعد و برقی بیاد بزنه به من یا پودر شم(!) یا یه تکونی به این مخ من بده
با مزه ترین کامنتی هم که از اول وبلاگ نویسیم داشتم اولین کامنت پست قبل بود! :))س
دوربین ه درست شد...فقط خدا کنه تو محرم نیارنش...پارسال عکس نگرفتم...ناراحت شدن از دستم...خوب عکاسی رو وقتی می دونم سوژه هام چی می تونه باشه و باهاس کجا بایستم دوست ندارم...خدا کنه نرسه...حداقل امسال یه بهونه داشته باشم!...کار اصلی من هم که از شب پنجم شروع می شه...نه بابا من چیزی نمی خونم!...داداشم می خونه...البته امسال 5شب اول نیستش...هر چند اونایی که روی صدای داداشم کار کردن هم از دستم شاکین...می گن تو صدات خیل یبهتر از اونه ولی روش کار نمی کنی...خوب دوس ندارم!س
خوب یکم حرف چیزی بزنیم!س
این دور و ور داره جدی جدی یه اتفاقاتی میفته...اول امریکا 20هزار نیرو می خواد بیاره...یه ناو هواپیمابر با 80تا هواپیما هم حرکت داده به طرف خلیج فارس...انگلیس هم یه ناومین روب رو به خلیج فارس اعزام کرده که فقط برای مین روبی مرزهای ایران کاربرد داره...بعد از این ور...بعضی از کسایی که قبلا پست نظامی داشتن (مث محسن رضایی) نامه می نویسن که می خوایم برای دفاع از کشور به مسئولیت قبلیش برگردیم...بعد لاریجانی به مراجع دیدار می کنه...امروز هم که دیگه این امریکائیها شورش رو در آوردن و حسابی آسمون آبادان رو با جنگنده هاشون خط خطی کردن...خدا به خیر بگذرونه!س
----------
کف می کنییییییییییییم!س
به طور وحشتناکی کف می کنییییییییییم!س
حالا بماند...فقط اینجا نوشتم تا ثبت شه!س
----------
چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می داند فرود یک خپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سؤال ها جواب ها قرار گرفته ایم؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود؛ از قصه ی دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.س
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه شهید شده و در آن جا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:س
نبرد تن به تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تاک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از دوشکا به سرعت اولیه ی خود از فاصله ی هزار متری شلیک می شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
توانستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را کمی با دقت بیشتر حل کنید:س
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود؛ معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره ی له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آن ها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم. چونه مب توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه ی کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شاخ دکتر یا آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره نگرفتن؟ دات را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه ی فوق دکترا؟؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پرکشیدن، پرستو شدن
ای پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده است؟
ای دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه!...س
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده ی کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟ با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! س
اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لا اقل حرمله مباش!س
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.س
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد...پس بایید حرمله مباشیم...س
دست نوشته ای از شهید احمدرضا احدی - رتبه ی اول کنکور پزشکی سال64(ساعتی قبل از شهادت)س
----------
تغییر کردن، و پیرامون خود را تغییر دادن، تنها راه ممکن برای ثابت ماندن و ماندگار شدن است.س
ما می توانیم دنیا را عوض کنیم؛ اما، اول از همه، باید خودمان را عوض کنیم. مرکز تغییراتی که می خواهیم صورت دهیم، خودمان هستیم! هرتغییری که از هر جای دیگری آغاز کنیم، قطعاً به شکست خواهد انجامید.س
خویشتن را دریابیم: علیکم انفسکم...س
طلسم ها را بشکنیم و، خودمانی تر زندگی کنیم. چه مانعی دارد اگر مردم بدانند که ما کاستی هایی -هم- داریم!؟
همین حالا، دست به کار شویم.س
همه ی حرف عاشورا این است، که طور دیگری هم می توان زیست؛ طور دیگری هم می توان بود؛ و طور دیگری هم می توان شد؛ که یعنی:س
فراخوانی همگانی، رویارویی انسان و جهان، برای شدنی، دیگرگون!س
حکایت "وقت"، حکایت "برق" است: عین مو، باریک؛ و عین شمشیر تیز!س
اگر راه و رسم همراه شدن با "زمان" را فرا نگرفته باشیم، ما را -نیز- همچون همگان، زیر پای خود، می گذارد و می گذرد.س
این پا و آن پا کردن، دست روی دست نهادن، و امروز و فردا کردن، بود و نبود آدمی را، بر باد می دهد!س
زمان منتظر هیچ کس نمی ماند.س
ما می توانیم همان انسانی باشیم که در یک نیمروز، راهی شد و از پیچ و تاب سرنوشت غامض خویش گذشت. از دل سیاه و کینه زار سپاه خصم بیرون زد، و خود را به حریت و نشاط رهایی و کبریایی حسین رسانید. جوشید؛ خروشید؛ موج برداشت؛ بالید؛ تراوید؛ بر رهایی، چنگ انداخت؛ آب شد؛ آزاد شد و حر.س
در یک نیمروز؛ از خاک، تا خدا!...س
----------
سرخ هم که می نویسم عاشورا
باز هم کمرنگ است
تشنه است انگار به جز به خون تازه در بستر کلمات آرام نمی گیرد
عاشورا واژه نیست،س
شجره نامه ی پرندگان مهاجری است که بال به آتش گره زدند
و در امتداد اشاره ی انگشت صبح کوچیدند
کوچی همیشه، سفری هماره
عاشورا واژه نیست،س
فرصتی است برای کلماتی که از شهادت جا مانده اند
کلماتی که برای شهید شدن آماده اند
کلماتی که از احد جا مانده اند
کلماتی که در مسجد کوفه گریسته اند
کلماتی که روی نیزه رفته اند...س
نه! عاشورا واژه نیست،س
آخرین ایستگاه زمین است به مقصد آسمان...س
خوب اول بریم سراغ حرف های خومونی تا بعد هم بریم سر حرف رسمی!س
اول بگم که این پست شاید از خیلی از پست هام طولانی تر باشه...چون فکر نمی کنم توی 10روز آینده وقت پست دادن داشته باشم این پست طولانی شد...در اصل هر کدوم از قسمت های اصلی این پست، خودش یه پست جداس...ولی به علت نبود وقت یه جا نوشتم
آهنگ از کرخه تا راین(8 ترک) و دوتا آهنگ دیگه رو به بخش موزیک های فیلم اضافه کردم...خواستین دانلود کنین
از اینا خریدم
دعا کنین تو این چند روزه یه رعد و برقی بیاد بزنه به من یا پودر شم(!) یا یه تکونی به این مخ من بده
با مزه ترین کامنتی هم که از اول وبلاگ نویسیم داشتم اولین کامنت پست قبل بود! :))س
دوربین ه درست شد...فقط خدا کنه تو محرم نیارنش...پارسال عکس نگرفتم...ناراحت شدن از دستم...خوب عکاسی رو وقتی می دونم سوژه هام چی می تونه باشه و باهاس کجا بایستم دوست ندارم...خدا کنه نرسه...حداقل امسال یه بهونه داشته باشم!...کار اصلی من هم که از شب پنجم شروع می شه...نه بابا من چیزی نمی خونم!...داداشم می خونه...البته امسال 5شب اول نیستش...هر چند اونایی که روی صدای داداشم کار کردن هم از دستم شاکین...می گن تو صدات خیل یبهتر از اونه ولی روش کار نمی کنی...خوب دوس ندارم!س
خوب یکم حرف چیزی بزنیم!س
این دور و ور داره جدی جدی یه اتفاقاتی میفته...اول امریکا 20هزار نیرو می خواد بیاره...یه ناو هواپیمابر با 80تا هواپیما هم حرکت داده به طرف خلیج فارس...انگلیس هم یه ناومین روب رو به خلیج فارس اعزام کرده که فقط برای مین روبی مرزهای ایران کاربرد داره...بعد از این ور...بعضی از کسایی که قبلا پست نظامی داشتن (مث محسن رضایی) نامه می نویسن که می خوایم برای دفاع از کشور به مسئولیت قبلیش برگردیم...بعد لاریجانی به مراجع دیدار می کنه...امروز هم که دیگه این امریکائیها شورش رو در آوردن و حسابی آسمون آبادان رو با جنگنده هاشون خط خطی کردن...خدا به خیر بگذرونه!س
----------
کف می کنییییییییییییم!س
به طور وحشتناکی کف می کنییییییییییم!س
حالا بماند...فقط اینجا نوشتم تا ثبت شه!س
----------
چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می داند فرود یک خپاره قلب چند نفر را می درد؟
چه کسی می داند جنگ یعنی سوختن، یعنی آتش، یعنی گریز به هر جا، به هر جا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟ جوانم چه می کند؟ دخترم چه شد؟ به راستی ما کجای این سؤال ها جواب ها قرار گرفته ایم؟
کدام دختر دانشجویی که حتی حوصله ندارد عکس های جنگ را ببیند و اخبار آن را بشنود؛ از قصه ی دختران معصوم سوسنگرد با خبر است؟ آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را آلوده کردند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.س
کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟ چه کسی در هویزه شهید شده و در آن جا دفن گردیده؟ چه کسی است که معنی این جمله را درک کند:س
نبرد تن به تن و تانک؟! اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟
چگونه سر 120 دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تاک له می شود؟ آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟
گلوله ای از دوشکا به سرعت اولیه ی خود از فاصله ی هزار متری شلیک می شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند، حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟
کدام گریبان پاره می شود؟ کدام کودک در انزوار و خلوت اشک می ریزد؟
توانستید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اگر نمی توانید، این مسئله را کمی با دقت بیشتر حل کنید:س
هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت صوت از ارتفاع ده متری سطح زمین، لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید، مورد اصابت موشک قرار می دهد، اگر از مقاومت هوا صرف نظر شود؛ معلوم کنید کدام تن می سوزد؟ کدام سر می پرد؟ چگونه باید اجساد را از درون این آهن پاره ی له شده بیرون کشید؟ چگونه باید آن ها را غسل داد؟ چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم. چونه مب توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه ی کتاب لانه بگیریم؟
کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟ به چه امید نفس می کشی؟ کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟ از خیال، از کتاب، از لقب شاخ دکتر یا آدامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟
کدام اضطراب جانت را می خورد؟ دیر رسیدن به اتوبوس، دیر رسیدن سر کلاس، نمره نگرفتن؟ دات را به چه چیز بسته ای؟ به مدرک، به ماشین، به قبول شدن در حوزه ی فوق دکترا؟؟
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پرکشیدن، پرستو شدن
ای پسرک دانشجو، به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟ جوانی به خاک افتاده است؟
ای دخترک دانشجو، به تو چه مربوط است که دختران سوسنگرد را به اشک نشانده اند؟ و آنان را زنده به گور کردند؟ هیچ می دانستی؟ حتما نه!...س
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می خورد، به دنبال آب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده ی کودکی را تر کنی و آنگاه که قطره ای نم یافتی؟ با امیدهای فراوان به بالین آن کودک رفتی تا سیرابش کنی؟ اما دیدی که کودک دیگر آب نمی خورد!! س
اما تو اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لا اقل حرمله مباش!س
که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.س
من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد...پس بایید حرمله مباشیم...س
دست نوشته ای از شهید احمدرضا احدی - رتبه ی اول کنکور پزشکی سال64(ساعتی قبل از شهادت)س
----------
تغییر کردن، و پیرامون خود را تغییر دادن، تنها راه ممکن برای ثابت ماندن و ماندگار شدن است.س
ما می توانیم دنیا را عوض کنیم؛ اما، اول از همه، باید خودمان را عوض کنیم. مرکز تغییراتی که می خواهیم صورت دهیم، خودمان هستیم! هرتغییری که از هر جای دیگری آغاز کنیم، قطعاً به شکست خواهد انجامید.س
خویشتن را دریابیم: علیکم انفسکم...س
طلسم ها را بشکنیم و، خودمانی تر زندگی کنیم. چه مانعی دارد اگر مردم بدانند که ما کاستی هایی -هم- داریم!؟
همین حالا، دست به کار شویم.س
همه ی حرف عاشورا این است، که طور دیگری هم می توان زیست؛ طور دیگری هم می توان بود؛ و طور دیگری هم می توان شد؛ که یعنی:س
فراخوانی همگانی، رویارویی انسان و جهان، برای شدنی، دیگرگون!س
حکایت "وقت"، حکایت "برق" است: عین مو، باریک؛ و عین شمشیر تیز!س
اگر راه و رسم همراه شدن با "زمان" را فرا نگرفته باشیم، ما را -نیز- همچون همگان، زیر پای خود، می گذارد و می گذرد.س
این پا و آن پا کردن، دست روی دست نهادن، و امروز و فردا کردن، بود و نبود آدمی را، بر باد می دهد!س
زمان منتظر هیچ کس نمی ماند.س
ما می توانیم همان انسانی باشیم که در یک نیمروز، راهی شد و از پیچ و تاب سرنوشت غامض خویش گذشت. از دل سیاه و کینه زار سپاه خصم بیرون زد، و خود را به حریت و نشاط رهایی و کبریایی حسین رسانید. جوشید؛ خروشید؛ موج برداشت؛ بالید؛ تراوید؛ بر رهایی، چنگ انداخت؛ آب شد؛ آزاد شد و حر.س
در یک نیمروز؛ از خاک، تا خدا!...س
----------
سرخ هم که می نویسم عاشورا
باز هم کمرنگ است
تشنه است انگار به جز به خون تازه در بستر کلمات آرام نمی گیرد
عاشورا واژه نیست،س
شجره نامه ی پرندگان مهاجری است که بال به آتش گره زدند
و در امتداد اشاره ی انگشت صبح کوچیدند
کوچی همیشه، سفری هماره
عاشورا واژه نیست،س
فرصتی است برای کلماتی که از شهادت جا مانده اند
کلماتی که برای شهید شدن آماده اند
کلماتی که از احد جا مانده اند
کلماتی که در مسجد کوفه گریسته اند
کلماتی که روی نیزه رفته اند...س
نه! عاشورا واژه نیست،س
آخرین ایستگاه زمین است به مقصد آسمان...س